شبکه عصبی چیست و چه کاربردی دارد؟

زمان مطالعه: 12 دقیقه
شبکه عصبی

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که ماشین‌های امروزی، چگونه می‌توانند دنیای اطراف خود را ببینند، مکالمات ما را بفهمند و با درک عمیق از هنر، تصاویر زیبا و چشم‌نواز خلق کنند؟ پاسخ تمامی این سوالات در یک فناوری نوظهور و در عین حال کاربردی نهفته است: شبکه عصبی.

شبکه‌های عصبی، موتور محرک بسیاری از فناوری‌های هوشمند امروزی هستند و نقش کلیدی در تحول هوش مصنوعی دارند. اما تعریف این فناوری چیست؟ چه مزایا و معایبی دارد و آینده آن به کدام سو می‌رود؟ اگر کنجکاو هستید که پشت پرده این فناوری شگفت‌انگیز را کشف کنید، تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.

شبکه عصبی چیست؟

شبکه عصبی، یکی از مفاهیم کاربردی و در عین حال پیچیده در عرصه هوش مصنوعی است. به طور خلاصه، این فناوری را می‌توان در یک جمله تعریف کرد:

«شبکه عصبی (Neural Network)، یک مدل محاسباتی است که از ساختار مغز انسان الهام گرفته و هدف آن، شبیه‌سازی توانایی مغز در یادگیری، پردازش اطلاعات، تشخیص الگوها و تصمیم‌گیری است.»این شبکه‌ها از مجموعه‌ای از نورون‌های مصنوعی تشکیل شده‌اند که به یکدیگر متصل‌اند و داده‌ها را در قالب سیگنال، بین یکدیگر منتقل می‌کنند. هر نورون وظیفه دارد اطلاعات ورودی را دریافت کند و پس از پردازش، نتیجه را به نورون دیگر بفرستد. این فرایند، بی‌شباهت به عملکرد سلول‌های عصبی در مغز انسان نیست؛ چرا که سلول‌های مغز انسان از طریق سیگنال‌های الکتروشیمیایی با یکدیگر در ارتباط‌ند و همانند سیستم شبکه عصبی، پیام را از سلولی به سلول دیگر منتقل می‌کنند.

شبکه عصبی، یکی از مفاهیم کاربردی و در عین حال پیچیده در عرصه هوش مصنوعی است

در شبکه‌های عصبی، اطلاعات به‌صورت عددی نمایش داده می‌شوند و پردازش آنها از طریق اتصالات وزن‌دار بین نورون‌ها صورت می‌گیرد. این وزن‌ها، اهمیت هر اتصال را مشخص می‌کنند و تعیین می‌کنند که یک نورون چقدر بر نورون‌های دیگر تأثیرگذار است. زمانی که یک داده ورودی به شبکه وارد می‌شود، از این اتصال‌ها عبور کرده و در هر مرحله، فرایند پردازش بر روی آن صورت می‌گیرد. در نهایت، داده وزن گذاری شده به خروجی می‌رسد و نتیجه آن به نمایش در می‌آید. تنظیم این وزن‌ها، نقش کلیدی در عملکرد شبکه دارد؛ چرا که تغییرات کوچک در هر یک از آن‌ها می‌تواند به نتایج متفاوتی ختم شود.

انواع شبکه‌های عصبی مصنوعی

شبکه‌های عصبی مصنوعی (Artificial Neural Networks – ANN) بسته به شکل معماری و نحوه پردازش داده‌ها، به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند. در ادامه، تعدادی از مهم‌ترین شبکه‌های عصبی را بررسی می‌کنیم.

1. شبکه عصبی پرسپترون چندلایه‌ای (MLP – Multi-Layer Perceptron)

این نوع شبکه، یکی از ساده‌ترین و رایج‌ترین معماری‌های شبکه‌های عصبی هوش مصنوعی است که شامل سه نوع لایه اصلی می‌شود:
لایه ورودی: که داده‌های خام را دریافت می‌کند.

لایه‌های پنهان: که پردازش‌های میانی و استخراج ویژگی‌ها را انجام می‌دهند.

لایه خروجی: که وظیفه ارائه نتیجه نهایی را بر عهده دارد.

بیشتر بخوانید: بهترین زبان های برنامه نویسی هوش مصنوعی

تابع پرسپترون چندلایه‌ای از تابع فعال‌سازی غیرخطی مانند ReLU، سیگموید، یا تانژانت هیپربولیک استفاده می‌کند تا شبکه بتواند روابط پیچیده را یاد بگیرد. این تابع به طور گسترده‌ای در تشخیص الگوها، پردازش گفتار و طبقه‌بندی داده‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

انواع شبکه‌های عصبی مصنوعی

2. شبکه عصبی پیچشی (CNN – Convolutional Neural Network)

اگر قصد پردازش داده‌های تصویری و ویدئویی را دارید، شبکه عصبی پیچشی مختص شما طراحی شده است. برخلاف MLP  که در آن، همه نورون‌ها به یکدیگر متصل هستند، CNN دارای لایه‌های پیچشی (Convolutional Layers) است که با فیلترهای خاصی کار می‌کنند و می‌تواند ویژگی‌های مهم تصاویر مانند لبه‌ها، اشکال، و بافت‌ها را استخراج کنند.

ساختار شبکه عصبی پیچشی به‌صورت زیر است:

  • لایه‌های پیچشی (Convolutional Layers): برای استخراج ویژگی‌ها از تصاویر.
  • لایه‌های تجمیعی (Pooling Layers): برای کاهش ابعاد و جلوگیری از بیش‌برازش.
  • لایه‌های کاملاً متصل (Fully Connected Layers): که وظیفه نهایی طبقه‌بندی را بر عهده دارند.

بیشتر بخوانید: مدل ترنسفورمر

به لطف شبکه CNN، امروزه ماشین‌ها می‌توانند دنیای اطراف خود را ببینند و تصاویر دریافت‌شده را درک کنند. این شبکه در فناوری‌هایی از جمله تشخیص چهره، بینایی ماشین، سیستم‌های نظارتی و تشخیص اشیا مورد استفاده قرار می‌گیرد و به‌نوعی، راه ارتباط تصویری ماشین‌ها با محیط اطراف به‌حساب می‌آید.

شبکه عصبی پیچشی (CNN - Convolutional Neural Network)

3. شبکه عصبی بازگشتی (RNN – Recurrent Neural Network)

شبکه عصبی بازگشتی به‌منظور پردازش داده‌های ترتیبی و سری‌های زمانی طراحی شده و به همین منظور، خروجی‌های قبلی را فراموش نمی‌کند و آن‌ها را در محاسبات بعدی خود در نظر می‌گیرد. این شبکه از حافظه داخلی برخوردار است و برای پردازش داده‌هایی مانند متن، صدا، ویدئو و پیش‌بینی سری‌های زمانی که ترتیب آن‌ها اهمیت دارد، بسیار مناسب است.یکی از چالش‌های مهم RNNها، محو شدن گرادیان (Vanishing Gradient Problem) است که باعث کاهش دقت در یادگیری توالی‌های طولانی می‌شود. امروزه این چالش به لطف نسخه‌های پیشرفته‌تری مانندLSTM (Long Short-Term Memory)  و GRU (Gated Recurrent Unit) تا حد زیادی رفع شده؛ چرا که این مدل‌ها، قادرند اطلاعات مهم را برای مدت‌زمان طولانی‌تری حفظ کنند.

 شبکه عصبی بازگشتی (RNN - Recurrent Neural Network)

4. شبکه‌های عصبی مولد (GAN – Generative Adversarial Network)

شبکه‌های مولد تخاصمی (GAN)، یکی از جدیدترین و در عین حال کاربردی‌ترین شبکه‌هایی است که امروزه در دنیای هوش مصنوعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. شبکه مولد به دلیل توانایی بی‌نظیرش در تولید داده‌های جدید، واقع‌گرایانه و انسان‌گونه شناخته می‌شود و توانسته تاکنون در بسیاری از زمینه‌های هوش مصنوعی، از جمله تولید تصاویر، ویدئو، موسیقی، و حتی متن، تحول ایجاد کند.

بیشتر بخوانید: هوش مصنوعی در پروژه های الکترونیکی

ساختار GAN بر پایه دو شبکه عصبی مستقل بنا شده که این دو شبکه، به طور دائمی با یکدیگر در رقابت (تخاصم) هستند. شبکه مولد (Generator) وظیفه تولید داده‌های مصنوعی را برعهده دارد و تلاش می‌کند تا خروجی فرایند، شباهت زیادی به داده‌های واقعی داشته باشد. این مدل از طریق تولید داده‌های تصادفی، سعی می‌کند تا خروجی‌های واقع‌گرایانه بسازد و از این طریق، شبکه دوم را فریب دهند. دومین شبکه، تمیزدهنده (Discriminator) نام دارد و وظیفه آن، تشخیص تفاوت بین داده‌های واقعی و داده‌های تقلبی تولیدشده توسط شبکه مولد است. این مدل به‌صورت مداوم تلاش می‌کند تا به این نکته پی ببرد که داده ورودی، از مجموعه داده‌های واقعی آمده است یا توسط شبکه مولد ایجاد شده است.

بیشتر بخوانید: مدل زبانی بزرگ(LLM) چیست؟

در نتیجه، این دو شبکه در یک چرخه یادگیری رقابتی قرار می‌گیرند؛ مدل مولد تلاش می‌کند تا داده‌هایی تولید کند که بیشترین شباهت را به داده‌های حقیقی داشته باشد و توسط تمیزدهنده به‌عنوان داده واقعی شناخته شود. از طرفی، تمیزدهنده سعی می‌کند داده‌های تقلبی را شناسایی و از داده‌های واقعی متمایز کند. این چرخه باعث می‌شود تا هر دو شبکه به مرور زمان پیشرفت کنند و عملکرد خود را بهبود ببخشند.

شبکه‌های عصبی مولد (GAN - Generative Adversarial Network)

5. شبکه‌های عصبی خودرمزگذار (Autoencoder)

شبکه‌های عصبی خودرمزگذار (Autoencoder – AE)  نوعی از شبکه‌های عصبی مصنوعی هستند که هدف آنها، نمایش داده‌ها به صورت فشرده است. این شبکه‌ها به‌جای پیش‌بینی یا طبقه‌بندی، می‌‌آموزند که پس از دریافت و فشرده‌سازی داده‌ها، آن‌ها را بازسازی کنند. از شبکه Autoencoder به طور معمول برای کاهش ابعاد داده‌ها، حذف نویز، و استخراج ویژگی‌های پنهان از داده‌های پیچیده استفاده می‌شود.

بیشتر بخوانید: کاربردهای پردازش گفتار

این شبکه‌ها ساختار خاصی دارند که شامل دو بخش اصلی است:

رمزگذار (Encoder): داده ورودی را دریافت و آن را فشرده‌سازی می‌کند.

رمزگشا (Decoder): داده‌های فشرده را دریافت و تلاش می‌کند که آن‌ها را به حالت اولیه (ورودی اصلی) بازسازی کند.

شبکه‌های عصبی انواع مختلفی دارند و هر یک برای کاربردهای خاصی طراحی شده‌اند. انتخاب مدل مناسب، به نوع داده و هدف پروژه شما بستگی دارد و می‌بایست با توجه به این موارد، از یک یا ترکیبی از چند شبکه مختلف برای دستیابی به نتیجه دلخواه استفاده کنید.

شبکه‌های عصبی خودرمزگذار (Autoencoder)

مزایا و معایب شبکه‌های عصبی مصنوعی 

شبکه‌های عصبی هم مانند هر فناوری دیگری، مزایا و معایب مختص به  خود را دارد و شناخت آنها باعث می‌شود تا کاربران با آگاهی کامل به استفاده از این شبکه‌ها روی بیاورند. در ادامه، برخی از مهم‌ترین مزایا و معایب شبکه‌های عصبی مصنوعی را بررسی می‌کنیم.

مزایای شبکه‌های عصبی

1. قابلیت یادگیری از طریق داده‌های پیچیده

یکی از نقاط قوت شبکه عصبی مصنوعی در پردازش داده‌های پیچیده و غیرخطی نمایان می‌شود. این توانمندی باعث می‌شود تا شبکه‌های عصبی برای شناسایی و یادگیری الگوها و روابط موجود در کلان‌داده‌ها با چالش جدی مواجه نشوند. در نتیجه، امروزه استفاده از شبکه‌های عصبی برای پردازش تصاویر، صدا و داده‌های متنی بسیار رایج است و درصد موفقیت بالای این مدل‌ها سبب شده تا میزان روی‌آوردن به این فناوری، روز به روز افزایش پیدا کند.

2. تعمیم‌پذیری بالا

هنگامی که یک شبکه عصبی‌ هوش مصنوعی به‌درستی آموزش داده شود، می‌تواند نتایج به‌دست‌آمده در گذشته را به داده‌های جدید تعمیم دهد. این قابلیت باعث می‌شود شبکه عصبی، طیف وسیعی از داده‌ها را پیش‌بینی کند؛ حتی داده‌هایی که تاکنون با آن مواجه نشده و مشابه آن را ندیده است. مدل‌های عمومی و پیش‌بینی مسائل پیچیده، بخشی از کاربردهای شبکه‌های عصبی است که توسعه آنها به تعمیم‌پذیری بالای این مدل‌ها وابسته است.

3. انعطاف‌پذیری و تطابق با انواع داده‌ها

شبکه عصبی مصنوعی از انعطاف‌پذیری بالایی برخور است و این ویژگی، امکان کارکردن مؤثر با انواع داده‌‌ها (متنی، عددی، تصویری، صوتی) را به مدل می‌دهد. درنتیجه، شبکه‌ها می‌توانند داده‌های ورودی را به طور خودکار پردازش کنند و به استخراج ویژگی‌های مهم آنها بپردازند.

4. قابلیت یادگیری از داده‌های خام و پیچیده

شبکه‌های عصبی هوش مصنوعی برخلاف روش‌های سنتی که نیاز به پیش‌پردازش داده دارند، قادرند فرایند یادگیری خود را از طریق داده‌های خام پیش ببرند. به عبارتی دیگر، شبکه‌های عصبی می‌توانند اطلاعات مورد نیاز خود را از دل داده‌های پیچیده‌ای مانند صداها و تصاویر استخراج کنند، بدون اینکه نیاز به دستکاری و نظارت انسانی وجود داشته باشد.

مزایای شبکه های عصبی مصنوعی

معایب شبکه‌های عصبی

1. نیاز به داده‌های زیاد برای آموزش

یکی از بزرگ‌ترین معایب شبکه‌های عصبی این است که برای عملکرد بهینه، نیاز به حجم زیادی از داده‌های باکیفیت دارند. اگر داده‌هایی که به‌منظور آموزش در اختیار مدل قرار می‌گیرد، ناکافی و یا بی‌کیفیت باشد، عملکرد شبکه با چالش مواجه می‌شود و کیفیت خروجی، کاهش پیدا می‌کند.

2. زمان آموزش طولانی

اگر قصد آموزش شبکه‌های عصبی، به‌ویژه مدل‌های پیچیده مانند شبکه‌های عصبی عمیق (Deep Neural Networks) را دارید، می‌بایست بدانید که به هیچ عنوان با یک فرایند سریع رو‌به‌‍رو نیستید. آموزش شبکه‌های عصبی، خصوصاً زمانی که حجم داده‌ها زیاد است، می‌تواند ساعت‌ها یا حتی روزها به طول بینجامد. این مسئله، در مواقعی که نیاز است یک پروژه در مدت زمان محدودی انجام شود، به مشکلی اساسی تبدیل می‌شود.

زمان آموزش طولانی، یکی از معایب شبکه های عصبی مصنوعی

3. نیاز به منابع پردازشی قدرتمند

ساختار شبکه‌های عصبی بسیار پیچیده است و این ویژگی باعث شده تا این شبکه‌ها در کنار مزایای خود، با محدودیت‌هایی نیز همراه باشند. یکی از این محدودیت‌ها، نیاز به منابع پردازشی قدرتمند است که در بعضی مواقع، کار توسعه‌دهندگان را دشوار می‌کند. اکثر شبکه‌های عصبی، به‌ویژه شبکه‌های عصبی با لایه‌های متعدد مانند شبکه‌های عصبی کانولوشنی (CNN) یا شبکه‌های عصبی بازگشتی (RNN)  نیاز به پردازنده‌های گرافیکی (GPU) یا پردازشگرهای ویژه (TPU) دارند و همین مسئله باعث می‌شود تا هزینه توسعه به‌شدت افزایش پیدا کند.

4. تفسیر دشوار مدل‌ها

شبکه‌های عصبی، معمولاً به‌عنوان مدل‌های جعبه سیاه شناخته می‌شوند؛ چرا که فرایند داخلی شبکه، به‌سختی قابل‌تفسیر است و نمی‌توان به‌راحتی فهمید که چرا شبکه عصبی به یک نتیجه خاص دست پیدا کرده است. این موضوع در کاربردهایی مانند پزشکی یا تراکنش‌های مالی که به شفافیت و تفسیر نیاز دارند، می‌تواند مشکل‌ساز باشد.

مزایا و معایب شبکه های عصبی

در نهایت، استفاده یا عدم استفاده از شبکه عصبی مصنوعی، به موارد گوناگونی مانند نیازهای پروژه، حجم و کیفیت داده‌ها و منابع موجود بستگی دارد. برای استفاده بهینه از این شبکه‌ها، توجه به چالش‌های ذکرشده و استفاده از تکنیک‌های بهینه‌سازی و منظم‌سازی، از اهمیت بسیار برخوردار است.

شبکه‌های عصبی چگونه آموزش داده می‌شوند؟

آموزش شبکه‌های عصبی شامل چندین مرحله است که در نهایت به شبکه این امکان را می‌دهد که با توجه به داده‌های ورودی، به یادگیری الگوهای بپردازد و پیش‌بینی‌های دقیقی انجام دهد. این مراحل عبارتند از:

1. مرحله مقدماتی (Preprocessing Data)

پیش از اینکه شبکه عصبی وارد فرایند یادگیری شود، می‌بایست نسبت به آماده‌سازی داده‌ها اقدام کنیم. نرمال‌سازی داده‌ها، یکی از رایج‌ترین تکنیک‌های مرحله مقدماتی است که برای جلوگیری از تأثیر منفی مقادیر مختلف داد‌ها بر روی شبکه، اطلاعات ورودی را به مقیاس یکسانی تبدیل می‌کند. یکی دیگر از تکنیک‌های مرسوم، استفاده از روش تقسیم داده‌ها است. در این روش، داده‌ها به مجموعه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند که از جمله آنها، می‌توان به داده‌های آموزشی، اعتبارسنجی (validation) و آزمایشی (test) اشاره کرد. در این تقسیم‌بندی، به‌طور معمول 70% داده‌ها به آموزش، 15% به اعتبارسنجی و 15% به آزمایش تخصیص داده می‌شود.

2. مرحله پیش‌بینی

در این مرحله، داده‌ها از طریق لایه ورودی به شبکه وارد می‌شوند و سپس توسط لایه‌های پنهان، پردازش می‌شوند. در هر لایه، ورودی‌ها با وزن‌های مربوطه ضرب می‌شوند و برای دستیابی به خروجی هر نورون، یک تابع فعال‌سازی (activation function)  بر روی نتیجه اعمال می‌شود.

3. محاسبه خطا

بعد از پیش‌بینی خروجی شبکه، باید تفاوت بین خروجی واقعی و خروجی پیش‌بینی‌شده محاسبه کنیم و در صورت وجود تفاوت، آن را به‌عنوان خطا (Loss) در نظر بگیریم. برای محاسبه میزان خطا، از تابع هزینه (loss function) استفاده می‌شود که از رایج‌ترین آن‌ها می‌توان به MSE (Mean Squared Error) برای مسائل رگرسیون و Cross-Entropy Loss برای مسائل طبقه‌بندی اشاره کرد.

محاسبه میزان خطا در شبکه‌های عصبی

4. مرحله پس‌انتشار خطا (Backpropagation)

پس از محاسبه خطا، شبکه باید با هدف کمینه‌کردن میزان خطا، وزن خود را به‌روزرسانی کند. در این فرایند، خطا از لایه خروجی به لایه‌های قبلی منتقل می‌شود و گرادیان تابع هزینه با استفاده از قانون زنجیره، نسبت به وزن‌ها محاسبه می‌شود. این گرادیان‌ها برای هر وزن به کار می‌روند و با تغییر آنها، خطا را کاهش می‌دهند.

5. بهینه‌سازی (Optimization)

حال که تمامی گرادیان‌ها محاسبه شده‌اند، نوبت به ‌به‌روزرسانی وزن‌هاست. این کار معمولاً با استفاده از الگوریتم‌های بهینه‌سازی مانند گرادیان کاهشی (Gradient Descent) انجام می‌شود و هدف این الگوریتم‌ها، دستیابی به کم‌ترین هزینه ممکن از طریق پیداکردن وزن‌های مناسب است. یکی از مشهورترین الگوریتم‌های بهینه‌سازی، گرادیان کاهشی ساده است که از طریق آن، وزن‌ها به‌صورت تناوبی به‌روزرسانی می‌شوند تا در جهت کاهش خطا حرکت کنند. علاوه بر این، الگوریتم‌های بهینه‌سازی پیشرفته‌تری هم مانند Adam و RMSProp وجود دارند که سرعت همگرایی را به‌طور قابل توجهی بهبود می‌بخشند.

6. تکرار مراحل

تمامی فرایندها ازجمله فرایند پیش‌بینی، محاسبه خطا، پس‌انتشار خطا و بهینه‌سازی، باید چندین بار تکرار شود تا نتیجه مورد نظر به دست بیاید. هر بار که این مراحل به‌طور کامل طی می‌شوند، به‌اصطلاح یک اپوک (epoch) کامل شده است. معمولاً شبکه‌های عصبی برای دستیابی به بالاترین سطح عملکرد خود، به تعداد زیادی اپوک نیاز دارند.

7. ارزیابی و تنظیم مدل

زمانی که به مرحله ارزیابی و تنظیم مدل برسیم، شبکه عصبی ما تقریباً در انتهای راه خود قرار دارد. این کار با استفاده از مجموعه‌داده‌های اعتبارسنجی و آزمایشی انجام می‌شود و اگر نتایج رضایت‌بخشی به دست نیاید، ممکن است به تنظیمات جدید در ساختار شبکه (مثل تعداد لایه‌ها یا نورون‌ها)، انتخاب تابع فعال‌سازی یا الگوریتم بهینه‌سازی نیاز داشته باشیم.

8. اجتناب از بیش‌برازش (Overfitting)

اگر بخواهیم چند مورد از رایج‌ترین چالش‌های آموزش شبکه‌های عصبی را نام ببریم، بیش‌برازش (Overfitting) قطعاً یکی از مهم‌ترین آنهاست. این چالش زمانی رخ می‌دهد که مدل، بیش از حد به داده‌های آموزشی خود وابسته شود و نتواند اطلاعات خود را به ورودی‌های جدید تعمیم دهد. برای جلوگیری از این معضل، از تکنیک‌های مختلفی استفاده می‌شود که برای نمونه، می‌توان به Dropout، early stopping و Regularization اشاره کرد.

روند آموزش شبکه های عصبی

هرچند که آموزش شبکه‌های عصبی، یک فرایند پیچیده و زمان‌بر است و معمولاً در مراحل اولیه آموزش، مدل با خطاهای زیادی روبه‌رو می‌شود؛ اما با تکرار مراحل فوق و بهینه‌سازی‌های مداوم، شبکه عصبی می‌تواند به الگویی کارآمد برای پیش‌بینی و تصمیم‌گیری تبدیل شود.

آینده شبکه‌های عصبی و هوش مصنوعی

در اوایل دهه گذشته، کمتر کسی تصور می‌کرد که فناوری هوش مصنوعی و به‌تبع، شبکه‌های عصبی، چنین تحولات شگفت‌انگیزی را در زندگی ما رقم بزنند. از پردازش تصویر و متن گرفته تا خودروهای خودران و مدل‌های مولد، همه و همه نتیجه روی کار آمدن فناوری است که امروزه آن را با نام شبکه‌های عصبی می‌شناسیم. برای آشنایی بیشتر با این مدل‌ها می‌بایست نگاهی به آینده بیندازیم و ببینیم که مسیر شبکه‌های عصبی به کجا ختم می‌شود.

بهبود معماری شبکه‌های عصبی

انتظار می‌‌رود طی سال‌های آینده، معماری شبکه‌های عصبی در عین پیچیده‌ترشدن، کارآمدتر و بهینه‌تر شوند. مدل‌های کوچک و در عین حال سریعی که در آینده نه‌چندان دور در دسترس توسعه‌دهندگان قرار می‌گیرند، به توان محاسباتی کمی نیاز دارند و قادرند از طریق سخت‌افزارهای محدود، عملکرد درخشانی را از خود به نمایش بگذارند. این مدل‌های بهبودیافته، به دسترسی‌پذیری هرچه بیشتر هوش مصنوعی کمک می‌کنند و باعث می‌شوند حتی تلفن‌های همراه هم به سکویی برای اجرای شبکه‌های عصبی قدرتمند تبدیل شوند.

مدل‌های چندوجهی (Multimodal)

امروزه شبکه‌های عصبی، عملکرد قابل‌توجهی در فهم و پردازش محتوای متنی، تصویری و صوتی دارند و می‌توانند هر یک را به‌صورت مجزا تجزیه  تحلیل کنند. طی سال‌های پیش رو، نیاز به پردازش مجزای این داده‌ها کمتر می‌شود و مدل‌ها می‌توانند درآن‌واحد، فرم‌های مختلف داده را دریافت و ارائه کنند. این مدل که از آن‌ها با نام مدل چندوجهی یاد می‌شود، ما را از استفاده هم‌زمان از چندین مدل مختلف بی‌نیاز می‌کند و باعث می‌شود شبکه‌های عصبی بتوانند تصمیمات هوشمندانه‌تری را اتخاذ کنند.

مدل های چند وجهی شبکه های عصبی

 ترکیب معماری‌های سنتی و روش‌های جدید

ظهور شبکه‌های عصبی پیشرفته‌تر، یکی از واضح‌ترین پیش‌بینی‌هایی است که در حوزه هوش مصنوعی انجام می‌شود. تنها مسئله مورد بحث، چگونگی روی کار آمدن این مدل‌های ارتقایافته است. یکی از روش‌هایی که توسعه‌دهندگان بر آن توافق دارند، ترکیب معماری‌های سنتی و روش‌های جدید است. برای مثال، ترکیب شبکه‌های عصبی کانولوشنی (CNN) و بازگشتی (RNN) با ترانسفورمرها (Transformers) و یادگیری تقویتی  (Reinforcement Learning) می‌تواند باعث ظهور مدل‌هایی شود که از نظر توانمندی‌، به‌مراتب از مدل‌های کنونی بهتر عمل کنند.

ظهور هوش مصنوعی عمومی (AGI)

مقصد نهایی تمامی مدل‌ها و شبکه‌های عصبی مبتنی بر هوش مصنوعی، مفهومی است که روی کار آمدنش می‌تواند یکی از اتفاقات تاریخ‌ساز زندگی بشر را رقم بزند. هوش مصنوعی عمومی با همان AGI، نقطه‌ای است که در آن هوش مصنوعی با کمک شبکه‌های عصبی به سطح هوش انسانی می‌رسد و حتی از آن پیشی می‌گیرد. ظهور این فناوری، تجربه ما از تعامل با ماشین‌ها را برای همیشه دستخوش تغییر می‌کند و باعث می‌شود هوش مصنوعی، به عضوی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره و کاری انسان تبدیل شود.

نتیجه‌گیری

اگر هوش مصنوعی را در قالب یک موجود زنده در نظر بگیریم که با سرعتی خیره‌کننده در حال رشد و یادگیری است، شبکه عصبی، قطعاً مغز متفکر این پیکر است. این شبکه‌های عصبی هستند که توانایی دریافت، پردازش و خلق محتوای جدید را در اختیار ماشین‌ها قرار می‌دهند و مرز‌های دانش و خلاقیت را بازتعریف می‌کنند. دور از انتظار نیست که طی سال‌های آینده، ماشین‌ها به لطف شبکه‌های عصبی از یک ابزار کارآمد فراتر بروند و به همکار، راهنما و حتی دوست ما تبدیل شوند.


این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذراید:
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها